
هاشم مظاهری زادهدر مدیریت کلانشهرهایی با پیشینه تمدنی غنی مانند شیراز، چالش اصلی اغلب در نبود بودجه یا برنامه نیست، بلکه در “نبرد ناپیدای روایتها” نهفته است. هنگامی که مدیران شهری و استانی، کارآفرین بخش خصوصی و هنرمند نوآور از واژههایی مانند “اصالت”، “توسعه” و “هویت شیراز” استفاده میکنند، اغلب درباره مفاهیم کاملاً متفاوتی سخن میگویند. این گسست گفتمانی، استراتژی بینالمللیسازی شهر را پیش از آغاز، با شکست مواجه میسازد. خروج از این بنبست، مستلزم درکی ژرف از مفاهیم “دالهای تهی” و “دالهای شناور” – دو مفهوم کلیدی در نظریه گفتمان “ارنستو لاکلائو” و “شانتال موف” – و به کارگیری آنها به عنوان نقشه راه برای مدیریت هوشمندانه هویت شهری است.
دالهای تهی؛ ظرفهای خالی برای آرمانهای مشترک
یک”دال تهی” در نظریه گفتمان، به نشانهای اطلاق میشود که از هر محتوای خاص و ثابتی تهی شده، اما دقیقاً به همین دلیل، توانایی آن را مییابد که گروههای مختلف با منافع گاه متعارض را زیر یک پرچم واحد گرد آورد. این دالها، “ظرفهای خالی” هستند که هر یک از بازیگران عرصه شهری، آرمانها و خواستهای خود را در آن میریزند، بیآنکه تعریف مشترکی از محتوای آن وجود داشته باشد. نماد عینی این مفهوم در گفتمان شهرهایی نظیر شیراز واژه “فرهنگ” است. همه ذینفعان- از مدیر ارشد استانی گرفته تا هنرمند مستقر در یک کارگاه محله سنگسیاه – بر این گزاره توافق دارند که “شیراز، شهر فرهنگ است”. اما بررسی دقیقتر، شکاف عمیق در درک این مفهوم را آشکار میسازد:
برای مدیریت میراث فرهنگی، فرهنگ احتمالاً به معنای حفاظت فیزیکی و بیچون وچرا از بناها و آثار تاریخی تعریف می شود. در این نگاه، هرگونه دخل و تصرف در کالبد تاریخی، به منزله تهدیدی برای فرهنگ قلمداد میگردد. از سوی دیگر، برای یک هنرمند نوگرا، فرهنگ میتواند به معنای الهام گرفتن از موتیفهای سنتی و تبدیل آن به اثری مدرن باشد. برای او، فرهنگ پدیدهای پویا و زنده است که باید در بستر زمان جاری شود، حتی اگر خروجی کارش در نگاه اول، سنتی به نظر نرسد. برای یک تاجر یا کارآفرین بخش خصوصی، فرهنگ اغلب به مثابه سرمایهای برای ارزشآفرینی اقتصادی فهمیده میشود. استفاده از برند “شیراز” برای فروش بیشتر محصولات یا جذب توریست، تجلی این نگاه است. نهایتاً اینکه برای شهروند عادی، فرهنگ ممکن است در خاطرات جمعی، آیینهای محلّی یا لهجه شیرازی متبلور باشد.
این تقابل تعاریف، “فرهنگ” را به دالی تهی بدل ساخته است؛ دالی که همگان در قداست آن همداستانند، اما بر سر مصداقهای عینی آن توافقی وجود ندارد. تهدید بزرگ اینجاست که اگر این “ظرف خالی” به صورت فعالانه توسط مدیریت راهبردی شهر پر نشود، به تدریج توسط گفتمانهای مسلط بازار یا سیاستهای صرفاً حفاظتی، از محتوای اصیل خود تهی خواهد شد.
کاربرد استراتژیک دالهای تهی: ایجاد اتحاد از طریق بازتعریف
ماموریت مدیریت شهری در مواجهه با دالهای تهی، پر کردن هوشمندانه این ظرفهای خالی با محتوایی مشترک، جذاب و جهتدار است. برای نمونه، میتوان دال تهی فرهنگ را اینگونه بازتعریف کرد: “فرهنگ، زبان زنده گفتوگوی خلاقانه گذشته و حال در زیستبوم شهری شیراز است.”
این تعریف چندمزیت استراتژیک دارد: می تواند حفاظتگرایان را اقناع کند زیرا بر “گفتوگو” با گذشته تأکید دارد، نوآوران و هنرمندان را جذب میکند زیرا “خلاقیت” و “زبان زنده” را به رسمیت میشناسد و بخش خصوصی را همراه میسازد، زیرا زیستبوم شهری را به عنوان بستر فعالیت میپذیرد. با این بازتعریف، فرهنگ از حالت یک مفهوم انتزاعی و تاریخمحور خارج شده و به فرآیندی پویا و اثرگذار در زندگی معاصر تبدیل میشود. این نگاه، مبنای مشترکی برای همکاری میان نهادهای به ظاهر متعارض فراهم میآورد.
دالهای شناور عرصه نبرد گفتمانی
در برابر دالهای تهی، دالهای شناور قرار دارند. این دالها، برعکس، از معنایی ثابت تهی نیستند، بلکه حوزهای از نزاع دائمی هستند که در آن گروههای مختلف برای تحمیل تعریف مورد نظر خود بر سر آنها مبارزه میکنند. معنای این دالها شناور، متغیر و همواره در حال بازتعریف از طریق کشمکشهای گفتمانی است. نماد بارز این مفهوم در گفتمان شیراز (و البته سایر کلانشهرهای تاریخی کشور) واژه “توسعه” است. هیچ نزاعی در شهرهای تاریخی، ژرفتر از نزاع بر سر معنای توسعه نیست. در مورد شیراز، این نبرد در چند جبهه مختلف در جریان است:
- گفتمان “توسعه به مثابه جهانیسازی”: این گفتمان که نمونه اعلای آن را در دبی میبینیم، توسعه را معادل بلندمرتبهسازی، ایجاد زیرساختهای فرامدرن و شبیهسازی الگوهای جهانی میداند. در این نگاه، یک برج شیشهای بلند در مرکز شهر، نماد بیچونوچرای توسعه یافتگی است.
 - گفتمان “توسعه به مثابه احیا”: این گفتمان که کیوتو را میتوان نمونه آن دانست، توسعه را در انطباق هوشمندانه بافت تاریخی با نیازهای زندگی مدرن جستجو میکند. در این نگاه، تبدیل یک خانه تاریخی به یک هتل بوتیک، یک کافه کتاب و یا گالری عین توسعه است.
 - گفتمان “توسعه به مثابه رونق اقتصادی کوتاه مدت”: این نگاه، که اغلب در میان بخشی از بدنه اجرایی و تجاری دیده میشود، توسعه را صرفاً در افزایش آمار گردشگران و یا عواید اقتصادی میداند، حتی اگر این امر به بهای آسیب به زیرساختهای تاریخی، محیط زیست یا کیفیت زندگی شهروندان تمام شود.
 
این نبرد گفتمانی، مدیریت شهری را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. انتخاب هر یک از این تعاریف، مسیر کاملاً متفاوتی را برای سرمایهگذاری، برنامهریزی کالبدی و ارتباطات بینالمللی شهر ترسیم خواهد کرد.
کاربرد استراتژیک دالهای شناور: ارائه روایت سوم
وظیفه مدیریت راهبردی در قبال دالهای شناور، نه انفعال و نه انتخاب یک طرف، بلکه خلق یک روایت سوم فراگیر است. این روایت باید بتواند از تقابل دوقطبی سنت-مدرنیته فراتر رفته و راه سومی را بگشاید. برای دال شناور توسعه، این روایت میتواند چنین باشد:
توسعه حقیقی برای شیراز، توسعه مبتنی بر حکمت است: تلفیق دانش کهن سازگاری با طبیعت (مانند قنات، باغ ایرانی و معماری همساز با بوم) با فناوریهای پیشرفته برای خلق شهری پایدار، هوشمند و انسانی.
این روایت:
- گفتمان جهانیسازی را به چالش میکشد، زیرا توسعه را معادل یکنواختی و تقلید کورکورانه نمیداند.
 - گفتمان متکی به احیا و حفاظت صرف را تکمیل میکند، زیرا آن را با افقهای آیندهنگرانه پیوند میزند.
 - گفتمان اقتصادی کوتاهمدت را مهار میکند، زیرا پایداری و کیفیت زندگی را بر کمیت مطلق مقدم میشمارد.
 
از نظریه تا عمل: نقشهگفتمانی به مثابه ابزار مدیریت
مفاهیم دال تهی و شناور زمانی از حوزه انتزاع خارج میشوند که در قالب یک پروژه میدانی به نام “نقشهگفتمانی شهر” تجسم یابند. هدف این پروژه، تبدیل “حدس و گمان” به “دادههای گفتمانی قابل اتکا” برای تصمیمگیری است. این نقشه گفتمانی اجزای زیر را در برخواهد گرفت:
- شناسایی دالهای کلیدی: نخستین گام، گردآوری فهرستی از واژگان و مفاهیم محوری در گفتمان رسمی و غیررسمی شیراز (مانند: عشق، حکمت، باغ، توسعه، هوشمند، اصالت) است.
 - طبقهبندی دالها: در این مرحله، هر دال بر اساس تحلیل دادههای میدانی (مصاحبه، پرسشنامه، تحلیل شبکههای اجتماعی) در یکی از دستههای تهی، شناور یا “با تعریف نسبتاً پایدار” قرار میگیرد.
 - ترسیم میدان نزاع: برای دالهای شناور، نقشهگفتمانی به دقت نشان میدهد که کدام گروههای اجتماعی با چه تعاریفی در حال رقابت برای تسلط بر معنای آن دال هستند.
 - شناسایی کانونهای تولید معنا: این نقشه، مکانها، افراد و نهادهایی را که بیشترین نقش را در تولید و انتشار این معانی دارند، مشخص میکند. (آیا “عشق” بیشتر در حافظیه معنا میشود یا در یک کافه-کتاب خاص؟ آیا “توسعه” توسط شهرداری تعریف میشود یا توسط یک استارتآپ موفق؟)
 
خروجیهای عملیاتی نقشهگفتمانی
- تدوین پیامهای ارتباطاتی یکپارچه: هسته مرکزی تمام کمپینهای بازاریابی بینالمللی و داخلی شهر، بر اساس تعاریف بازطراحیشده از دالهای تهی و شناور خواهد بود.
 - طراحی “تورهای گفتمانی” به جای تورهای جغرافیایی صرف، میتوان تورهایی طراحی کرد که روایتهای مختلف شهری را دنبال میکنند. مثلاً “تور گفتمان عشق و حکمت” که از حافظیه آغاز شده و به یک مرکز مدیتیشن مدرن یا یک استارتآپ فعال در حوزه سلامت ختم میشود.
 - ایجاد “پلتفرمهای گفتوگوی ذینفعان”: نقشه گفتمانی، زمینهساز ایجاد پلتفرمهای ساختاریافته برای گفتوگو بین گروههای درگیر در نبرد دالهای شناور است. این پلتفرمها، فضایی برای شنیدن متقابل و همگرایی حول “روایت سوم” فراهم میکنند.
 
نتیجهگیری: حکمرانی معنا، والاترین سطح مدیریت شهری
در عصر حاضر، شهرها برای جذب سرمایه، استعداد و اعتبار در رقابتی سهمگین هستند، مدیریت فیزیکی و اقتصادی شهر کافی نیست. “حکمرانی معنا” والاترین و پیچیدهترین سطح مدیریت شهری است. درک و به کارگیری مفاهیم دال تهی و شناور، مدیر شهری را از یک تکنوکرات صرف، به یک “معمار گفتمان” و “روایتساز” ارتقا میدهد.
این چارچوب نظری راهی به سوی آیندهای میگشاید که در آن:
دالهای تهی مانند “عشق” و “فرهنگ” نه با شعارهای کلیشهای، بلکه با تجربیات قابل لمس و برنامههای عینی پر میشوند و نبرد بر سر دالهای شناور مانند “توسعه” و “مدرنیته” با ارائه یک “روایت سوم” که هم میراث کهن را پاس میدارد و هم نوآورانه و آیندهنگر است، به نفع تعالی شهر فیصله مییابد.
سرانجام، بینالمللیسازی موفق، زمانی محقق میشود که شهر، ابتدا “خود حقیقی” خویش را در آینه یک نقشهگفتمانی دقیق بشناسد، روایتی یکپارچه و جذاب از خود خلق کند، و سپس با اطمینان و وضوح کامل، آن روایت را به صحنه جهانی عرضه نماید. این، همان مسیری است که شیراز (و هر شهر تاریخی دیگر را) از یک “شهر-موزه” به یک “تمدن زنده و پیشرو” در چشم انداز جهانی تبدیل خواهد کرد.
هاشم مظاهری زاده
کارشناس تحلیل گفتمان و دیپلماسی شهری
				


