اسلایدرنگاه شهر

حقِ بر شهر، حقِ بازآفرینیِ خویشتن و آینده

شهر خانه‌ی ماست؛ جایی که روزها را نفس می‌کشیم، خاطره می‌سازیم و آرام‌آرام خودمان را پیدا می‌کنیم. «حق بر شهر» یعنی حقِ دیده شدن و شنیده شدن؛ یعنی حقِ نقشی که هم زندگی امروزمان را بهتر کند و هم سهمی برای فردای دیگران باقی بگذارد.
این حق فراتر از داشتن یک نیمکت یا چراغ روشن است. فراتر از آسفالتی که برای عبور ویلچر ناهموار است؛ تقاطعی که برای کودک خطرناک است؛ یا پلی که دو سوی شهر را به هم وصل می‌کند. حق بر شهر یعنی مشارکت واقعی در تصمیم‌گیری، در طراحی، در روایت. یعنی آن‌که شهر فقط برای ما ساخته نشود بلکه با ما ساخته شود.

روح اله مظفری: جامعه شناس

در دل هر شهر، ساختارهایی هستند که مسیرها را تعیین می‌کنند؛ مرزها را می‌کشند و گاهی برخی حضورها را نامرئی می‌سازند نه با صدا بلکه با سکوتی طراحی‌شده. اما در برابر این ساختارها، انسان ایستاده است؛ با اراده‌ای برای تغییر، برای بازتعریف، برای بازآفرینی. این همان دیالکتیک پنهان شهر است: میان نظم و شور؛ میان برنامه و تجربه؛ میان نقشه و زندگی.
حق بر شهر یعنی حق داشتن خاطره در فضا. حق آن‌که کودک مهاجر، زن بی‌پناه، کارگر روزمزد، جوان بی‌صدا و … بتوانند ردپای خود را در شهر بگذارند. نه فقط به‌عنوان مصرف‌کننده‌ی فضا بلکه به‌عنوان خالق آن. این حق یعنی آن‌که انسان بتواند «بودنِ خود» را در شهر معنا کند؛ بودنی که صرفاً حضور نیست بلکه دازاین است: بودنِ درگیر، بودنِ تجربه‌گر، بودنِ معناپرداز. گاهی در سکوت یک کوچه، گاهی در اعتراض یک دیوارنوشته و گاهی در لبخند کسی که برای اولین‌بار احساس تعلق می‌کند.
شهر، اگر بخواهد زنده بماند باید این حق را به رسمیت بشناسد. باید فضاهایی بیافریند که در آن‌ها تفاوت‌ها تاب آورده شوند نه حذف. فضاهایی که آیین‌های ملی، مذهبی و سنتی در کنار سبک‌های نوین زیستن مجال بروز و تنفس داشته باشند؛ نه در تقابل بلکه در گفت‌وگو. شهری که در آن، هر گروه بتواند خود را بازتاب دهد و در عین تفاوت، در ساختن آینده شریک باشد.
اما شهر فقط برای امروز نیست. شهر حافظه‌ی نسل‌هاست؛ و هر تصمیمی که امروز گرفته می‌شود ردپایش تا فردا باقی می‌ماند. توسعه‌ی پایدار یعنی ساختن شهری که نه‌تنها نیازهای اکنون را پاسخ دهد بلکه امکان زیستن را برای نسل‌های آینده نیز حفظ کند. تفاوت نسل‌ها نه مانع بلکه فرصت است؛ برای آن‌که شهر، هم حافظه باشد و هم امکان.
برای آن‌که این حق به‌درستی اجرا شود باید پیامدهای اجتماعی و فرهنگیِ پروژه‌ها پیش از اجرا سنجیده شوند. ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی (اتاف) می‌تواند نشان دهد که چه کسانی از طرح‌ها بهره‌مند می‌شوند، چه کسانی نادیده گرفته می‌شوند و چگونه می‌توان عدالت توزیعی را در تخصیص منابع و طراحی فضاها برقرار کرد.
یکی از جامعه‌شناسان شهری گفته بود: «حق بر شهر، نه فقط حقِ بودن در فضا بلکه حقِ تغییر آن است؛ حقِ بازآفرینیِ جهان، از طریق بازآفرینیِ شهر». این جمله نه فقط یک نظریه بلکه یک دعوت است؛ دعوتی برای آن‌که شهر را نه فقط زندگی کنیم بلکه در ساختنش شریک باشیم.
و شاید در ادامه‌ی همین نگاه است که جامعه‌شناسی دیگر یادآور می‌شود: «شهر، تنها زمانی عادلانه خواهد بود که بتواند هم‌زمان به تفاوت‌ها گوش دهد و به همگان امکان کنش بدهد»²؛ نه فقط به بلندگوها بلکه به نجواها.
در نهایت، حق بر شهر نه یک شعار بلکه یک امکان است؛ امکانی برای آن‌که انسان، نه فقط در شهر زندگی کند بلکه شهر را زندگی کند.
پی‌نوشت:
1. جمله‌ی مشهور درباره‌ی «حق بر شهر» برگرفته از اندیشه‌های هانری لوفور است.
2. اشاره به ضرورت شنیدن «نجواها» و عدالت فضایی در سنت مطالعات شهری با تأکیداتی از دان میچل همراه است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا